تغییرات دلربای من
نفسم هر لحظه که میگذره بزرگتر و زیباتر و شیرین تر میشی، عزیزم مامی جون برای شب یلدا یک جفت گوشواره خوشگل هدیه بهت داد، که الان گوشت کردم و گوشواره های نوزادیت رو درآوردم. روشنایی بخش زندگیم خدا رو شکر دیگه انگشتای دستت رو نمیخوری و حالا به انگشتای پاهای زیبایت علاقمند شدی، خیلی به روروکت علاقه داری وحسابی باهاش بازی میکنی فدات بشم که خیلیی هم به من وابسته شدی و گریه های لوس لوسیت واسه این که بغلت کنم ، از خود بیخودم میکنه. این روزا علاقه زیادی به کنترل تلویزیون و گوشی تلفن و انواع سیم برق داری، اسباب بازی کلا دوست نداری و بازی نمیکنی و تا میتونی به وسایل پر خطر رو علاقه نشون میدی، بعضی شبا تا صبح خوب نمیخوابی، غذا هم سوپ ماهیچه خیلی دو...
نویسنده :
مامان و بابا
22:02